آیه 28 سوره ذاریات

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ

[51–28] (مشاهده آیه در سوره)


<<27 آیه 28 سوره ذاریات 29>>
سوره :سوره ذاریات (51)
جزء :26
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آن گاه (از اینکه بی‌اجازه بر او وارد شده و غذا هم نخوردند) سخت از آنها بیم و اندیشه کرد، آن فرشتگان گفتند: هیچ مترس، و او را به پسری دانا (یعنی اسحاق) بشارت دادند.

و [در دلش] از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: مترس. و او را به پسری دانا مژده دادند.

و [در دلش‌] از آنان احساس ترسى كرد. گفتند: «مترس.» و او را به پسرى دانا مژده دادند.

و از آنها بيمناك شد. گفتند: مترس. و او را به فرزندى دانا مژده دادند.

و از آنها احساس وحشت کرد، گفتند: «نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم)!» و او را بشارت به تولّد پسری دانا دادند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then he felt a fear of them. They said, ‘Do not be afraid!’ and they gave him the good news of a wise son.

So he conceived in his mind a fear on account of them. They said: Fear not. And they gave him the good news of a boy possessing knowledge.

Then he conceived a fear of them. They said: Fear not! and gave him tidings of (the birth of) a wise son.

(When they did not eat), He conceived a fear of them. They said, "Fear not," and they gave him glad tidings of a son endowed with knowledge.

معانی کلمات آیه

  • اوجس: وجس: فزعى كه در قلب افتد و يا از چيزى كه شنيده شده احساس شود. ايجاس: احساس.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»

پس ابراهيم از (غذا نخوردن) مهمانان در درون خود احساس ترس كرد، آنان به او گفتند: نترس (ما فرشتگان الهى هستيم) وآنگاه او را به نوجوانى دانا بشارت دادند.

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ «29»

پس همسر ابراهيم (با شنيدن مژده فرزند) فريادكنان پيش آمد و به صورت خود زد و گفت: پيرزنى نازا (چگونه صاحب فرزند شود)؟!

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 255

قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ «30»

(فرشتگان به ابراهيم) گفتند: پروردگار تو اين‌گونه گفته والبتّه او حكيم و داناست.

نکته ها

«أوجس» از «ايجاس» به معناى احساس امرى در درون است. «خِيفَةً» از «خوف» به معناى ترس است و تنوين آن، تنويع و براى بيان نوع است، يعنى نوعى ترس ابراهيم را فرا گرفت. «صَرَّةٍ» در اينجا به معناى داد و فرياد است. «صك» به معناى ضربه محكم و سيلى، «عَجُوزٌ» به معناى عاجز و پير و «عَقِيمٌ» به معناى نازا است.

ساره، همسر اول حضرت ابراهيم نازا بود و لذا ابراهيم، هاجر را به همسرى گرفت. امّا خداوند به هنگام پيرى اين زن، بشارت فرزند به او مى‌دهد و او كه پذيرش چنين امرى برايش مشكل است، ناله و فرياد بر مى‌آورد كه من در جوانى نازا بودم، اكنون كه پير شده‌ام و به طور طبيعى هيچ زمينه‌اى براى فرزنددار شدنم نيست، چگونه فرزنددار شوم؟!

اين آيات مربوط به فرزنددار شدن حضرت ابراهيم از طريق ساره و منظور از «غلام عليم» اسحاق است. البتّه در آيه 101 سوره صافّات، بشارت تولّد اسماعيل از طريق هاجر، با تعبير «غلام حليم» آمده است.

آن ترسى مورد انتقاد است كه ترس از دشمن و در جبهه‌گيرى مقابل كفر باشد وگرنه ترس و نگرانى طبيعى كه براى هر انسانى به طور ناخود آگاه پيدا مى‌شود، براى انبيا عيب نيست.

پیام ها

1- روحيات و رفتار خوشايند و ناخوشايند مهمان بايد مورد توجه ميزبان باشد. «فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً»

2- انبيا از جنس بشر بوده‌اند و مثل ساير مردم گاهى ترس و نگرانى‌هايى پيدا مى‌كردند. «فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً» (نخوردن غذا نشانه به اصطلاح نمك‌گير نشدن و نوعى دشمنى است)

3- هر رفتار و حركتى هرچند ساده و كم اهميّت (همچون غذا نخوردن)، اگر

جلد 9 - صفحه 256

موجب نگرانى ديگران شود، بايد به نوعى جبران شود تا نگرانى برطرف گردد. «أَ لا تَأْكُلُونَ‌- فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً- لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ»

4- كمال فرزند، به علم و دانش است. «بِغُلامٍ عَلِيمٍ»

5- انبيا، گاهى از طريق فرشتگان از آينده با خبر مى‌شدند. «بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ»

6- زن، موجودى احساسى و عاطفى است و در مقابل آنچه مى‌شنود معمولًا خيلى زود عكس العمل نشان مى‌دهد. «فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ»

7- مرد نبايد مانع بروز احساسات طبيعى زن شود. «فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ» (حضرت ابراهيم مانع ابراز احساسات همسرش نشد)

8- قدرت خداوند محدوديّت ندارد. از پيرمرد و پيرزنى نازا، فرزندى با استعداد به دنيا مى‌آورد. بِغُلامٍ عَلِيمٍ‌ ... عَجُوزٌ عَقِيمٌ‌

9- اراده خداوند، بر عوامل طبيعى حاكم است. قالُوا كَذلِكَ‌ ...

10- دادن‌ها وندادن‌هاى الهى، همه عالمانه و حكيمانه است. «إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» (خداوند در جوانى به ابراهيم و همسرش فرزند نمى‌دهد و در پيرى، پسرى مى‌دهد كه پيامبر مى‌شود.)

جلد 9 - صفحه 257

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً: پس در خاطر گرفت از ايشان ترسى، زيرا در آن زمان هر كه با كسى دشمن بود طعام او را نخوردى بدين جهت ترسان شد.

چون ملائكه اثر خوف از آن حضرت مشاهده كردند، قالُوا لا تَخَفْ‌: گفتند به او كه مترس و انديشه به خود راه مده كه ما ملائكه هستيم. از ابن شداد نقل است كه چون حضرت ابراهيم عليه السّلام بدانست كه ايشان ملائكه‌اند فرمود چرا پيشتر مرا خبر نكرديد تا من اين گوساله را بيجان ننمودى و از مادرش جدا نكردى. جبرئيل عليه السّلام پر به آن گوساله زده زنده شد و برجست و فرياد كنان روى به مادر نهاد، ساره خاتون و حضرت ابراهيم عليه السّلام متعجب شدند «1». ديگر باره آغاز سخن نمودند، وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ‌: و بشارت دادند او را به پسرى اسحاق نام كامل در علوم شرعيه كه از ساره متولد شود، يعنى چون بحد رشد رسد كامل در علم باشد. بنا به قولى حضرت اسمعيل عليه السّلام است، لكن اول، اكثر اقوال و اصح آنست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25» فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ «26» فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ «27» فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ «29» قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (32) لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (33)

مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (34) فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (35) فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (36) وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ (37)

ترجمه‌

آيا رسيد بتو خبر ميهمانان ابراهيم كه گرامى داشته شدگان بودند

وقتى كه وارد شدند بر او پس سلام كردند گفت سلام بر شما گروه ناشناختگان‌

پس آهسته روان شد بسوى اهل خود پس آورد گوساله‌اى فربه‌

پس نزديك نمود

جلد 5 صفحه 66

آنرا بطرف ايشان گفت آيا نميخوريد

پس بدل گرفت از ايشان ترسى گفتند نترس و بشارت دادند او را به پسرى دانا

پس پيش آمد زنش با فرياد پس زد بر روى خود و گفت پيرزنى نازا

گفتند اينچنين گفت پروردگارت همانا او است درست كار دانا

گفت ابراهيم پس چيست كار شما اى فرستادگان‌

گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكار

تا فرو فرستيم و بيافكنيم بر آنها سنگهائى از گل‌

با آنكه نشان كرده شده باشد نزد پروردگار تو براى از حدّ در گذرندگان‌

پس بيرون برديم هر كه بود در آن از مؤمنان‌

پس نيافتيم در آن جز خانه‌اى از منقادان‌

و بجا گذاشتيم در آن علامت و نشانه‌اى براى آنانكه ميترسند از عذاب دردناك.

تفسير

خداوند متعال قصّه مهماندارى حضرت ابراهيم و تعقّب آن بعذاب قوم لوط را مكرّر ذكر فرموده براى تهديد كفّار مكه چون آثار باقيه آنرا در سفر مشاهده مينمودند و عبرت نميگرفتند چنانچه در سوره اعراف و هود و حجر مفصلا بيان شد و اينجا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا قبلا رسيد بتو خبر ميهمانهاى عزيز و محترم حضرت ابراهيم جدّ امجدت يعنى مسلما رسيده است و ما براى اهتمام بذكر آن تجديد مينمائيم وقتى كه چند نفر از ملائكه مقرّب نزد خدا بر آنحضرت وارد شدند و سلام نمودند و حضرت بوجه احسن ردّ فرمود چون آنها گفته بودند سلاما يعنى سلام ميكنيم سلام نمودنى و حضرت جواب فرمود سلام يعنى سلام بر شما و جمله اسميّه براى دلالتش بر دوام و ثبوت آكد است و ضمنا اظهار فرمود كه شما را بجا نميآورم و براى آنكه آنها مانع از آوردن غذا نشوند مخفيانه نزد اهل بيت خود رفت و گوساله فربهى كباب كرده نزد ايشان حاضر فرمود و گفت چرا ميل نمى‌كنيد و گفته‌اند آن زمان از مواشى جز گاو چيزى نداشت و آنها از خوردن امتناع نمودند و حضرت ترسيد مبادا قصد سوئى داشته باشند ولى اظهار نفرمود و آنها متوجّه شدند و عرضه داشتند نترس ما ملائكه‌ايم و از جانب خدا آمده‌ايم براى عذاب قوم لوط و بشارت دادند آن حضرت را بولادت حضرت اسحق پيغمبر از ساره خاتون براى او پس ساره زوجه دائمه آنحضرت كه تا آن تاريخ نازا بود و پيرو يائسه شده بود اقبال بايشان نمود در

جلد 5 صفحه 67

حاليكه از شوق فرياد ميكرد و با دست بصورت يا با انگشتان به پيشانى خود ميزد و از امام صادق عليه السّلام در مجمع راجع باين قسمت نقل نموده كه اقبال نمود در حالى كه در ميان جماعتى بود چون صرّه بمعناى جماعت هم ميباشد و قمّى ره علاوه فرموده كه پس پوشاند صورت خود را و ظاهرا زدن از روى تعجّب و پوشاندن از باب حيا باشد در هر حال پس از اقبال بملائكه گفت چگونه من اولاددار ميشوم با آنكه پير زنى نازا ميباشم و آنها گفتند خدا اين طور فرموده و افعال او بر طبق حكمت است و مصلحت بندگانرا بهتر ميداند و هر چه بفرمايد حق است و واقع خواهد شد و حضرت ابراهيم فرمود كار مهمّ شما فرستادگان خدا چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و بشارت را عرضه داريم و مأموريّت ما آنستكه آنها را بسنگى كه از گل ساخته و متحجّر شده و بدست قدرت الهى براى سر آنها نشان كرده شده نيست و نابود نمائيم چون آنها بكلّى از حدّ خودشان تجاوز نموده‌اند پس خدا ميفرمايد ما حكم كرده بوديم بخروج هر كس كه اهل ايمان و تقوى باشد از آن آباديها كه قوم لوط منزل داشتند ولى نيافتيم يعنى نيافتند مأمورين ما در آن قرى جز يك خانوار كه لوط و دو دخترش بودند از كسانيكه منقاد و مطيع اوامر ما شدند و باقى گذارديم در آنحدود آثار منازل ويران شده را براى عبرت و تنبّه كسانيكه از عذاب خدا ميترسند نه اشخاص بى‌باك بى‌فكر كه از همه چيز غافلند و بالاخره بجزاى خود خواهند رسيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَوجَس‌َ مِنهُم‌ خِيفَةً قالُوا لا تَخَف‌ وَ بَشَّرُوه‌ُ بِغُلام‌ٍ عَلِيم‌ٍ «28»

‌يعني‌ بخود برداشت‌ خوفي‌ پنهاني‌ بدون‌ اينكه‌ اظهار كند لكن‌ چون‌ ‌آنها‌ ‌از‌ قلب‌ ‌او‌ ‌با‌ خبر بودند گفتند خوف‌ نداشته‌ باش‌ ‌ما ملائكه‌ هستيم‌ و شهوت‌ اكل‌ نداريم‌ و ‌براي‌ اذيت‌ ‌شما‌ ‌هم‌ نيامده‌ايم‌ بلكه‌ بشارت‌ آورده‌ايم‌ ‌به‌ فرزندي‌ ‌که‌ داراي‌ علم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ حضرت‌ اسحاق‌ ‌باشد‌ و چون‌ ‌اينکه‌ كلام‌ ‌را‌ ساره‌ عيال‌ ابراهيم‌ شنيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 28)- ابراهیم تصور می‌کرد آنها از جنس بشرند و هنگامی که دید دست به سوی غذا نمی‌برند «از آنان احساس وحشت کرد» (فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً).

زیرا در آن زمان و امروز هم در میان بسیاری از اقوام- که پایبند به اخلاق سنتی هستند- هر گاه کسی از غذای دیگری بخورد به او آزاری نمی‌رساند و خیانتی نمی‌کند. و اگر میهمان دست به غذا نبرد این گمان پیدا می‌شد که او برای کار خطرناکی آمده است.

در اینجا میهمانان- همان گونه که در آیه 70 سوره هود آمده است- «به او گفتند: نترس» ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم (قالُوا لا تَخَفْ).

سپس می‌افزاید: «و او را بشارت به تولد پسری دانا دادند» (وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ).

بدیهی است فرزند به هنگام تولد «عالم» نیست، اما ممکن است استعدادی در او باشد که در آینده عالم و دانشمند بزرگی شود، و منظور در اینجا همین است.

و مشهور این است که این فرزند «اسحاق» بوده است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص338

منابع